بازهم برای تو مینویسم عشق من
برای تو تا بدانی که یادتو در لحظه لحظه ی من جاریست ای تمام هستی ام
باز هم از دیوارهای فاصله عبور میکنم و در ژرفای لحظه های با تو بودن گم میشوم یگانه ام
و در آن لحظه رویایی در دریای بی پایان چشمانت غرق میشومزندگی ام
تا در آن لحظه در نگاه تو گم شوم
تا خودم را بیابم... واز زندان لحظه های بی تو رها شوم....
شاید بتوانم به رویای با توبودن برسم...
و چه رویای شیرینی است رویای با توبودن
رویایی که دست من را به دستان گرم تو میرساند فریدم
آنگاه من در گرمای وجود تو ذوب میشوم در آن زمان دیگر زبان از سخن گفتن عاجز است...
در این رویای دلنشین تنها دلهای ما هستند که باهم نجوا میکنند...
گویی از پیوند دستهای ما روح ما هم به هم پیوند خورده...
و چه زیباست رویای با تو بودن
ای تمام هستی ام
بی نهایت دوستت دارم
نظرات شما عزیزان:
|